در این سری برنامه ها شما دوستان عزیز پیامهای متفاوتی در زمینههای گوناگون زندگی خواهید شنید این پیامها از طریق داستانهایی که گرچه ممکن است واقعی نباشند ولی همه ما کم و بیش آنها را در زندگی تجربه کردهایم به گوش شما میرسند.
زبان قصهها (۲۴) – عضویّت در گروه ۹۹ – عشق بی پایان
– پادشاهی بود که در دربارش یه آشپز کار همیشه خوشحال کار میکرد پادشاه از وزیر باتدبیرش راز شادی اون آشپز فقیر رو پرسید که در جوابش وزیر گروه ۹۹ رو به پادشاه معرفی کرد
– پیرمردی صبح زود از خونه اش بیرون اومد ؛ توی راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرین ……
7.5.2019 • 10 Protokoll, 1 Sekunde
زبان قصهها (۲۳) – ۲۰ دلاری – گردنبند
-یه سخنران معروف در سالنی که حدود ۲۰۰ نفر جمعیّت داشت با یه اسکناس ۲۰ دلاری درس جالبی به حضار میده.
-پدری هر شب قبل از خواب از دخترش میخواست که اگه اونو دوست داره اون گردنبند بدلش رو به پدر بده ولی هرشب دخترک گریه میکرد تا اینکه بالاخره راضی به اینکار میشه…
16.4.2019 • 9 Protokoll, 58 Sekunden
زبان قصهها (۲۲) – عشق تنها نیروی خلاق
استاد دانشگاهی از دانشجوهاش میخواد درباره ۲۰۰ نوجوون که در قسمت کثیف و پرجمعیّت شهر زندگی میکردن تحقیق کنن و پیش بینی خودشونو درباره آینده اونها بنویسند نتیجه این بود”هیچ شانسی ندارن” ولی بعد از ۲۵ سال…
10.4.2019 • 9 Protokoll, 2 Sekunden
زبان قصهها (۲۱) – صدای پای عشق
مردی که عاشق یه دختر جوون بنام «دویی» شده بود به همسرش پیشنهاد طلاق میده ولی همسرش براش یه شرطی میذاره و مرد هم قبول میکنه و اتفاقات جالبی میافته.
3.4.2019 • 9 Protokoll, 41 Sekunden
زبان قصهها (۲۰) – آجر – تاجر و ماهیگیر
– مدیر جوانی با ماشین گرونش مشغول رانندگی بود که یه دفعه یه آجر با شدت به ماشینش برخورد میکنه وقتی ترمز میگیره میبینه که یه بچه اونجا ایستاده.
– یه تاجر آمریکایی میخواد به یه ماهیگیر مکزیکی راهی یاد بده که از نظر اقتصادی پیشرفت کنه ولی ماهیگیر با چند تا سؤال ساده تاجر رو غافلگیر میکنه.
13.3.2019 • 9 Protokoll, 57 Sekunden
زبان قصهها (۱۹) - تولههای فروشی - مدیر هتل
- پسر بچه ای وارد مغازه ه میشه که یه توله سگ بخره ولی از بین همه توله ها اونی رو انتخاب میکنه که میلنگیده
- مرد میانسالی با همسرش در یه شب طوفانی وارد هتلی میشن که تمام اتاقاش پر بود ولی کارمند هتل اتاق خودشو به اونا میده
6.3.2019 • 10 Protokoll, 1 Sekunde
زبان قصهها (۱۸) – شبی برای رابی
رابی کلاس پیانو میره و معلمش اصلا ازش راضی نیست یه مدت کلاس پیانو نمیره تا اینکه درست روز کنسرت پیداش میشه…
27.2.2019 • 9 Protokoll, 29 Sekunden
زبان قصهها (۱۷) – یک سوال فیزیک – داستانی کوچک با درسی بزرگ
– جواب بسیار سادهای که یه دانشجوی فیزیک دانشگاه کپنهاک به این سوال میده در نظر اول باعث رد شدنش میشه
– کشتی غول پیکری خراب میشه و همه تعمیرکارا از تعمیرش عاجز میشن ولی یه تعمیرکار پیر میاد و…
20.2.2019 • 10 Protokoll, 2 Sekunden
زبان قصهها (۱۶) – چشمان پدر
پسر بچه ای عاشق فوتباله ولی به خاطر هیکل ضعیف و لاغرش همیشه روی نیمکت ذخیره ها میشینه تا اینکه پدرش از دنیا میره…
13.2.2019 • 8 Protokoll, 59 Sekunden
زبان قصهها (۱۵) – ارزشش را داشت، آیا خدایی وجود دارد؟
– در جنگ جهانی اول یکی از سربازا از توی سنگرش میبینه که دوستش درست وسط میدان جنگ تیر خورده سرباز با اینکه خطر مرگ رو جلوی چشماش میدید تصمیم میگیره که به کمک دوستش بره…
– آرایشگری بود که به وجود خدا عقیده نداشت. یه روز یکی از مشتریاش بعد از اینکه اصلاح سرش تموم میشه نکته جالبی رو مطرح میکنه …
6.2.2019 • 9 Protokoll, 32 Sekunden
زبان قصهها (۱۴) – سبد زغال، زشت اما دوست داشتنی
– پدربزرگی با نوهاش تو کلبهای کنار رودخونه زندگی میکردن یه روز با سبد زغال یه آزمایشی میکنن
– جولیا تازه وارد مدرسه جدیدش شده بود و چون قیافه خیلی زیبایی نداشت از همون اول مورد تمسخر قرار گرفت…
30.1.2019 • 10 Protokoll, 2 Sekunden
زبان قصهها (۱۳) – خدا و ظرف شیر
مرد جوانی همیشه تو دلش به خودش میگفت مگه خدا با ما حرف هم میزنه؟ تا اینکه…
23.1.2019 • 9 Protokoll, 56 Sekunden
زبان قصهها (۱۲) - آتش نشان
پسری ۶ ساله دچار بیماری سرطان خون میشه و مادرش سعی میکنه هرطور شده به آرزوی پسرش جامه عمل بپوشونه...
16.1.2019 • 9 Protokoll, 5 Sekunden
زبان قصهها (۱۱) – هدیه کریسمس
پسر بچه قصه ما درست در شب کریسمس مجبور میشه توی برف زمستون یه کار عجیبی بکنه…
9.1.2019 • 24 Protokoll, 49 Sekunden
زبان قصهها (۱۰) – نمیتوانم
دونا با شاگرداش تصمیم میگیرن تمام ناتوانیهای خودشونو روی کاغذ بیارن…
2.1.2019 • 9 Protokoll, 57 Sekunden
زبان قصهها (۹) – مهمترین عضو بدن
مادری از بچهاش میپرسه مهمترین عضو بدنش چیه ولی جوابهاش مادرشو راضی نمیکنه
پسر بچهای وقتی میفهمه صاحبش ماشینشو از برادرش هدیه گرفته یه آرزوی جالب میکنه که شنیدنیه…
26.12.2018 • 10 Protokoll
زبان قصهها (۸)- روح یا مقررات
خواهر و برادری که تصمیم میگیرن نویسنده بشن معلمهای هر کدوم به روش خودشون به اونا کمک میکنن ولی متاسفانه...
19.12.2018 • 10 Protokoll, 1 Sekunde
زبان قصهها (۷) – اطلاعات لطفا
ّپسرکی با آدم توی تلفن که بهش میگفتن اطلاعات لطفا آشنا میشه که…
12.12.2018 • 9 Protokoll, 48 Sekunden
زبان قصهها (۶) – از هر دست که بدی
مردی با ماشین قدیمیش به یه خانم پولدار با ماشین مدل بالاش برخورد میکنه که احتیاج به کمک داره….
5.12.2018 • 10 Protokoll
زبان قصهها (۵) – هراس از طوفان
هواپیمای کشیش دچار طوفان شدیدی میشه و برای یه لحظه به ایمان خودش شک میکنه…
28.11.2018 • 9 Protokoll, 46 Sekunden
زبان قصهها (۴) – دخترکی با سیب
داستان یه سرباز لهستانیه که تو جریان جنگ جهانی دوم اسیر شده بود ولی ناباورانه نجات پیدا میکنه…
21.11.2018 • 9 Protokoll, 7 Sekunden
زبان قصهها (۳) – پایان خوش ماجرا
مرد فقیری بی حوصله و غمگین کنار خیابون نشسته بود که یه دفعه متوجه میشه یه خانم زیبا و ثروتمند جلوش ایستاده…
14.11.2018 • 9 Protokoll, 51 Sekunden
زبان قصهها (۲) – این کسی که شما هستید
معلم خوش ذوقی به هرکدوم از شاگرداش سه تا روبان می ده و ازشون یه کاری می خواد
7.11.2018 • 9 Protokoll, 30 Sekunden
زبان قصهها (۱) – اعتماد به نفس
تو این داستان مدیر ورشکسته شرکت با پیرمردی آشنا می شه که زندگیش رو تغییر می ده و تازه بعد از یک سال می فهمه که اون پیرمرد کی بوده…